ترگلترگل، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

تنها گل زندگيم ترگل

تولد ٣٠سالگيم

چه زود گذشتن دوران كودكى و نوجوانى و چه زود رسيدم به دوران جديد يك جشن كوچك سه نفر داشتيم و همسرمحترم با هديه اش كلى منو سورپرايز كرد و همينجا از شون تشكر ميكنم و اميدوارم هميشه همراه و يار و ياور باشن خدايا شكرت به خاطر همه چيز
12 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام چند روز پيش با ترگل براى مصاحبه مدرسه رفتيم و بعد از كلى ازمون و مصاحبه تصميمم بر اين شد كه امسال محيط مدرسه براى دختر جانمان زوده و فعلا تو فكر يك مهد خوبم تا سال ديگه ازمون چند تا از مدارس مورد نظر و بديم و از خدا ميخوام بهترين و براش رقم بزنه يك چند تايى از جمله هاشم بگم كه يادگارى بمونه و از ذهنم پاك نشه با هم خريد رفته بوديم و موقع برگشتتا ماشين ترگل:مامان جون خوبى جون دارى من :بله مامان جونم ترگل :پس حالا جون دارى و خسته نيستى لطفا من و بغل كن من : نه مامان جون نميتونم اخه شما سنگينى ترگل :خوب اگر انقدر غذا و ابميوه نميدادى بخورم كه انقدر سنگين نميشدم چى بايد ميگفتم
12 اسفند 1392

با من بمان

لياقت داشتنت را به رخ اسمان ميكشم تا ديگر به مهتابش ننازد تو اى زيباترين بمان با من بمان پرنسس پاييزيم صداى طپش قلب تو بهترين اهنگ زندگيمه و خدارو شكر ميكنم كه ناب ترين عشق هستى رو نصيبم كرد ميبويم و ميبوسمت تنها گل زندگيم
1 اسفند 1392

خدايا شكرت

امروز اولين روز شروع وبلاگ نويسى من براى شماست بهترين هديه زندگيم ترگلم من مامان يك فرشته بى همتاى ٤سال و ٤ماه هستم ميخوام اينجا از روزمرگى هاى دخترم و خاطراتش بنويسم ممنون ميشم مارو همراهى كنيد
1 اسفند 1392