ترگلترگل، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

تنها گل زندگيم ترگل

سفرنامه

1393/3/19 0:16
نویسنده : الى
172 بازدید
اشتراک گذاری

سلام 

از سفر برگشتيم و جاى همگى خالى خوش گذشت 

ساعت ١١/٥فرودگاه بوديم و طبق معمول پرواز تاخير داشت و غذا رو بيرون ازسالن انتظار خورديم و خوشمزه بود و ساعت ٣/٥بالاخره سوار هواپيما شديم و ساعت ٦ هتل و تحويل گرفتيم و اماده شديم و سرى به پاساژ نزديك هتل زديم و شام و خورديم و صبح بعد از خوردن صبحانه و اماده شدن رفتيم پلاژ و اما خواهر عزيزما هم كه فقط به فكر برنز كردن بودن وحدود ٣ساعت پلاژ بوديم و بعد هم امديم هتل و خوابيديم و اماده شديم براى رفتن به سافارى و چون دير رسيديم ترانسفر رفته بود و خندونک

ما هم اژانس گرفتيم رفتيمو و خوش گذشت شام و موتور و شتر و ماشين و موسيقى زنده و كلى ترگل رقصيد و حتى يك دقيقه هم ننشست 

و اما شب كه رسيديم متاسفانه دچار افتاب زدگى شده بوديم و نه تنها برنز نشديم بلكه بريان شديم و صبح خواهر جانمان رفت بيمارستان و سرم زد و من و ترگل هم خودمونو بستيم به الوورا و بهتر شديم اما ديگه پلاژ نرفتيم و از استخر هتل استفاده كرديم و روزهاى باقى مانده رو هم خورديم و خوابيديمو و خريد كرديم و وچرخه سوارى و بولينگ و شهر بازى هم رفتيم و كلى خوش گذشت و پرواز برگشت هم نيم ساعتى تاخير داشت و ترگل جون هم كلى اسباب بازى خوراكى خريدو خوش گذروند و خدارو به خاطر داشتن دخترى به اين خوبى شكر كردم و الان بعد از چندروز كلى تن و بدنم پوست پوست شده اما خيلى بهترم

پسندها (2)

نظرات (0)