ترگلترگل، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

تنها گل زندگيم ترگل

مادر

1393/5/20 13:21
نویسنده : الى
485 بازدید
اشتراک گذاری

 
ولی مادرهای خودخواه بهترند. آن مادرها که دلشان، بندِ دل بچه هایشان نیست، با دوستهایشان می روند سفر، به ناخن هایشان لاک می زنند، مانیکور و پدیکور می کنند، می روند باشگاه ورزشی و اندامشان را روی فرم نگه می دارند؛ آن مادرها که از ته دل می خندند، بازیگوشند، عشوه گری می کنند، که همانقدر که مادرند، معشوق و همسر وکودک هم هستند.

مادرهایی که بچه ها را قال می گذارند و با پدرها یواشکی بیرون می زنند برای یک شام دونفره، آن ها که وقتی فرزندشان دیر می کند، به جای آماده شدن برای زنگ زدن به پلیس و سرزدن به اورژانس بیمارستان ها،خوشدلانه می گویند:« بی خبری خوش خبریه!» مادرهایی که یک عمر، با یک بشقاب غذا و یک دیگ پر از دلشوره، دنبال بچه هایشان راه نمی افتند و بعدها با گفتن این جمله، یک دنیا احساس گناه را بر سر آنها آوار نمی کنند که: «من همه زندگیم رو به پای شماها ریختم!»

مادرهایی که علایق شخصی خودشان را دارند، کتاب می خوانند، نقاشی می کنند، ساز می زنند و در کهنسالی، آنقدر دوست و آشنا و تفریح برای خودشان دست و پا کرده اند که سرشار از بغض و انتظار در چاردیواری غمبار خانه ننشینن که سرشار از بغض و انتظار در چاردیواری غمبار خانه ننشینند و دقیقه های تنهایی و ملال را با گله از بی مهری فرزندان رَج نزنند.... آن مادرهای کمیابی که «زندگی» می کنند و می گذارند بچه هایشان هم «زندگی» کنند، نفس بکشند، تجربه کنند، زمین بخورند و آنها، جای دلواپسی و سرزنش، با عشق، با چشمهایی که مشتاقانه می درخشند، تلاش برای برخاستن و باز افتان و خیزان به راه افتادن شان را، از دور نظاره می کنند؛ چرا که ایمان دارند «زندگی»، این قشنگ ترین هدیه ای که به فرزندانشان بخشیده اند، بی هیچ نیازی به دلواپسی آنها، بی هیچ نیازی به قربانی شدن شان، سخاوتمند و آزاد، در وجود این ماجراجویان کوچک، به رشد و بالندگی اش ادامه می دهد.
 

 

پسندها (2)

نظرات (0)